چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۴۰۰
۱۲:۰۱
۱۷۷
طبقه بندی:
اقتصاد کلان
به گزارش پایگاه خبری توسعه تعاون، در پکن، جایی که تازه جشن 11 سالگی حزب کمونیست چین جشن گرفته شده است، رهبران تمام تلاش خود را میکنند تا تغییر رهبری و هدایت جهان را قریبالوقوع و اجتنابناپذیر ارائه دهند. بلومبرگ در گزارشی به آینده جهان تحت رهبری چین پرداخته است. البته که بلومبرگ معتقد است شاید این اتفاق هرگز رخ ندهد.
هفته گذشته، شی جینپینگ، رئیسجمهوری چین گفت: ملت چین در حال حرکت بهسوی جوانسازی عالی با سرعتی غیر قابل توقف است.
اوایل بحران کووید 19 زمانی که چین موفق شد شیوع بیماری را کنترل و حتی از رشد آن جلوگیری کند، در ایالات متحده صدها هزار نفر کشته و رکود اقتصادی حاکم شد، آن زمان عدهای زیادی با این صحبت شی جینپینگ موافق بودند. اما اخیراً بهبود سریع ایالات متحده نشان داد که چه میزان عدم اطمینان در مورد انتقال قدرت وجود دارد. حتی سؤال اصلی این است که آیا این اتفاق رخ خواهد داد یا خیر.
اگر شی اصلاحات برای تقویت رشد را ادامه دهد و رئیسجمهوری ایالات متحده، جو بایدن نتواند پیشنهاداتش برای تجدید زیرساختها و گسترش نیروی کار را ارائه دهد، پیشبینیهای اقتصادی بلومبرگ نشان میدهد که چین میتواند تا سال 2031 رتبه اول جهان را به دست آورد. رتبهای که بیش از یک قرن در دستان ایالات متحده بود.
اما این نتیجه کاملاً تضمین شده نیست. دستور کار اصلاحات چین قبلاً با مشکلاتی همراه بوده است. تعرفهها و سایر محدودیتهای تجاری، دسترسی به بازارهای جهانی و فناوریهای پیشرفته را مختل میکند و بستههای محرک کووید بدهیها را به سطح بالاتری رسانده است.
ترکیبی از شکست اصلاحات در چین، انزوای بینالمللی و بحران مالی میتواند چین را قبل از رسیدن به بالاترین سطح متوقف کند.
احتمال دیگر این است که اطلاعات رسمی تولید ناخالص داخلی چین اغراقآمیز باشد و شکاف بین بزرگترین و دومین اقتصاد بزرگ جهان بیش از آن باشد که به نظر میرسد و پرکردن این شکاف بیشتر از آنچه به نظر میرسد، طول بکشد.
در این گزارش به سطح اسمی دلار تولید ناخالص داخلی اشاره شده است که بهترین معیار قدرت اقتصادی است. در مورد معیار جایگزینی قدرت خرید که تفاوت هزینههای زندگی را در نظر میگیرد و اغلب برای اندازهگیری کیفیت زندگی استفاده میشود، چین قبلاً مقام اول را به خود اختصاص داده بود.
در طولانیمدت، سه عامل نرخ رشد اقتصاد را تعیین میکند. اولین مورد، میزان نیروی کار است. دومین مورد سهام سرمایه از کارخانهها گرفته تا زیرساختهای حملونقل تا شبکههای ارتباطی. سومین مورد هم بهرهوری یا استفاده مؤثرتر و بهتر از دو مورد اول است.
در معیار نیروی کار، ریاضیات به طور ساده این موضوع را بیان کرده است. کارگران بیشتر به معنای رشد بیشتر و کارگران کمتر به معنای رشد کمتر است. اینجا اولین چالش چین شروع میشود. نرخ باروری کم که میراث سیاست تک فرزندی بود، به این معنی است که جمعیت در سن کار در چین در حال حاضر به اوج خود رسیده اند. اگر باروری پایین بماند، پیش بینی میشود طی سه دهه آینده بیش از 260 میلیون نفر از جمعیت در سن کار کاهش یابد که یعنی افت 28 درصدی در این زمینه.
چین با آگاهی از خطرات، مسیر خود را تغییر داده است. کنترل باروری کاهشیافته است. سال 2016 این محدودیت به دو فرزند افزایش یافت. امسال هم دولت سه فرزند را مجاز دانست. در همین حال برنامههای افزایش سن بازنشستگی میتواند کارگران مسن را برای مدت بیشتری در مشاغل نگه دارد.
حتی در صورت موفقیت اصلاحات، جبران تأثیر کشش جمعیتی برای چین دشوار خواهد بود و ممکن است موفق نشود. البته قوانین تنها چیزی نیست که خانوادهها را از داشتن فرزند بیشتر بازمیدارد: هزینههای بالای مسکن و تحصیل هم از مشکلات این مسیر است.
چشمانداز هزینههای سرمایهای چندان ناراحتکننده نیست، چراکه کسی انتظار ندارد تعداد راهآهنها، رباتهای کارخانهها یا برجهای جی 5 کاهش یابد. اما بعد از سالها رشد سرسامآور سرمایهگذاری، نشانههای زیادی وجود دارد که اکنون بازدهی نزولی رخداده است.
ظرفیت مازاد در صنعت، شهرهای خالی از جمعیت و اتوبانهای شش لاین که به زمین کشاورزی کمجمعیت تبدیل میشوند، همگی این مسئله را نشان میدهد.
با کاهش نیروی کار و هزینههای سرمایهای که قبلاً بیش از حد بوده است، این بهرهوری است که کلید رشد چین در آینده خواهد بود. به اعتقاد اقتصاددانان غربی، تقویت بهرهوری در چین مستلزم لغو سیستم هوکو (که کارگران را به محل تولد خود متصل میکند) تساوی میدان بازی میان غولهای دولتی و کارآفرینان و کاهش موانع مشارکت خارجی در اقتصاد و سیستم مالی است. اما برنامهریزان پکنی سابقه طولانی در زمینه اصلاحات موفقیتآمیز رشد دارند.